زبانمان را پاس بداریم
ما...
زبانمان را به بدترین شکل ممکن پاس میداریم. عدم مطالعه یا به بیان بهتر مطالعه صحیح، کسب آموزشها از فضای مجازی، اصرار بر نوشتن، بدتر از آن کوتاه نوشتن و فاجعهبارتر محاوره نوشتن بدون اصول و البته عدم استفاده از علائم نگارشی و شناخت صحیح آن، شکل بدی از زبان نوشتاری را مقابل دیدگان خواننده نمایش میدهد که برای مطالعه یک متن ساده باید زمان زیادی را صرف درک فحوای آن نمود.
ما...
مقاومت عجیبی در مقابل یادگرفتن و پذیرفتن نیاز به آموزش داریم و در مقابل با خواندن چند خط از هر نابجایی، نویسنده و دانشمند نهفته درونمان برمیخیزد و تراوشات ذهنیمان را بر روی صفحات مجازی تخلیه میکنیم. چه غمانگیز که هنوز از جای قرار گرفتن برخی حروف ربط در زبان محاوره و رسمی بیخبریم و با چه اعتماد به نفسی دست به تاچ (قلم) میشویم.
در برخی منابع باسواد شخصی با توانایی خواندن و نوشتن متون ساده تعریف شده است و بر همین اساس جمعیت قابل توجهی از مردم ما باسواد تلقی میشوند، فارغ از اینکه مهارت نادرست خواندن و کنار هم گذاشتن حروف نباید سواد محسوب شود.
ما...
و تعداد زیادی از "ما" در مکالمات و مکاتبات روزمره اشتباهاتمان را بخشی از خلاصه و سادهنویسی میدانیم.
برای زبان محاوره گفتارمان را بدون توجه به قواعد، به نوشتار تبدیل میکنیم و برای زیباتر شدن آن افعال را رسمی به کار میبریم و چه خوشحالیم از این سیاههبرداریهای مجازی.
مسئله زبان "پارسی" یا "فارسی" نیست؛ چه اینکه در تمام زبانهای رایج دنیا کلمات و اصطلاحات بیگانه وجود دارد و بین عموم کاربرد.
مشکل املا، نگارش و خوانش صحیح است.
و ای کاش به همان فینگلیش بسنده کنیم و بیش از این با بیسوادیمان به زبان مادری که شناسنامه فرهنگی، تاریخی و انسانی ماست لطمه نزنیم.
پ.ن. اولین ضربه و شاید مهلکترین آن را همین املای فینگلیش به ادبیات و نگارش ما زد و آغاز آن با شروع به کار اولین پیامرسانها همراه بود.
پ.ن.2. اینستاگرام و توییتر پر است از شبه باسوادان حراف مثل من.