دیدگاهی نو بر کتابداری

دیدگاهی نو بر کتابداری

جواد صیافی کارشناس ارشد کتابداری

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صدا و سیما» ثبت شده است

"هاوس هوفر آلمانی،  جهان را به دو دسته تقسیم کرده است: شمال و جنوب. بر این مبنا، قدرت‏های بزرگ صنعتی جهان در نیم‏کره شمالی قرار دارند و کشورهایی که صنعتی نیستند در نیم‏کره جنوبی. در ابتدا فکر می‏کنیم که این تقسیم ‏بندی جغرافیایی است؛ اما وقتی بر آن خوب متمرکز می‏شویم، ماهیت آن‏را اقتصادی می‏یابیم."

این تقسیم بندی که مبنای اقتصادی دارد به نوعی زمینه ساز به وجود آمدن اصطلاح جهان سوم است؛ در واقع اساس تعریف و تقسیم بندی کشورها به توسعه یافته و درحال توسعه، اقتصاد می باشد. ولی اینکه عوام (شخص خودم رو عرض می کنم) بعد از هر رفتار یا اتفاق ناخوشایندی جهان سوم را به ناف وطن می بندند و حتی برخورد انگشت کوچکشان با پایه مبل را به عقب ماندگی کشور ربط می دهند، شاید کمی دور از انصاف اما چندان بیراه نیست؛ حالا اینکه اقتصاد تا این اندازه تاثیرگذار است یا اصلا فرهنگ و علم و سیاست و ... هرکدام جداگانه جهان سومی دارند، اطلاعی ندارم. به هرشکل برخی اتفاقات هم هست که باعث می شود حتی جای خالی جهان های چهارم و پنجم را احساس کنیم. به نمونه های زیر دقت کنید:

- یک مدیر برای جلب توجه و ابراز وجود، علایق و سلایق میلیون ها نفر رو زیر پا بذاره و آب از آب تکون نخوره؛

- بیشترین عکس العمل به حذف برنامه نود توسط کسانی ست که شب بیداریشان برای دیدن این برنامه در تمام سالها دو رقمی نشده؛"واقعا چرا فکر میکنیم باید تو هر زمینه ای اظهار نظر کنیم"

- اگه آلت موسیقی رو نبینید، شنیدنش اشکالی نداره؛

- توبیخ کلامی یک مسئول توسط مقام بالاتر به دلیل توهین به مردم؛ "توبیخ به این شکل بوده احتمالا: کارت زشت بود مسئول رده پایین من"

و در آخر جهان سوم، چهارم و پنجم جاییست که یک نفر یازده سال می نویسه و همچنان بی فایده فقط می نویسه (فقط حرف می زنم که اگه بیل زن بودم...)


پ.ن.1. به نظرم حذف برنامه نود و عادل فردوسی پور با هیچ منطق و دلیل و نظر و اعتقاد و دین و آیین و مرام و مسلکی جور در نمیاد، مگه اینکه خلافش ثابت بشه که توسط علی فروغی شد؛

پ.ن.2. حذف نود نماد هیچ بودنه؛ طوری که احساس "ما از اولشم نبودیم و دیگه ام مهم نیست" کنیم؛

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۵۹
جواد صیافی

برخوردها با پدیده این روزها، مسعود صابری، پزشک، خواننده، کارشناس تلویزیونی و البته در بدترین حالت "شومن"، نشان دهنده خلقیات و رفتارهای اجتماعی امروز ماست.

کسی که تا مدتی قبل به خاطر نجات جان یک کودک در میان ضبط برنامه تلویزیونی مورد تعریف و تمجید قرار می گرفت،پزشکی که به خاطر ذوق هنری ستایش می شد، در مدت زمان کمی تبدیل به یکی از منفورترین افراد در فضای مجازی گشته که به دلیل رفتار غیرحرفه ای به شدت لایق سرزنش است.

در این گفتار به هیچ عنوان قصد حمایت از مسعود صابری و تلویزیون یا مخالفان اینها را ندارم. مسئله قضاوت دیگران در کوتاهترین زمان ممکن است.

دقت کنید فردی با پخش فیلم چند دقیقه ای از نجات یک کودک (که نمیتوان ارزش آن را کتمان کرد) یا پخش موزیک ویدویی (طعمم جنون) به شدت مورد تمجید و ستایش قرار می گیرد و پس از چندی با دست به دست شدن فیلم کوتاه دیگری اینبار از اجرای کنسرت مورد هجمه شدید واقع می شود و تا حدی جایگاه اجتماعی اش نزول پیدا می کند که رامبد جوان در یک حرکت احساسی و هیجانی از دعوت ایشان به برنامه اش عذرخواهی می کند.


واقعا ریشه این رفتار کجاست؟ سبب این حد از برخوردهای احساسی با پدیده های اجتماعی چیست؟

"توجه داشته باشیم که ما به هیچ عنوان حق قضاوت و نقد رفتار دیگران را نداریم چرا که نمیتوانیم زوایای پیدا و پنهان یک رفتار انسانی (ولو صحیح) را به طور کامل درک کنیم."

این موج احساسی تا جایی پیش می رود که به یکباره اساتید موسیقی اصیل ایرانی مقابل چشمانمان صف می بندند و هزاران افسوس می خوریم از کمرنگ شدن علیزاده، کلهر، کامکارها و بزرگان دیگر؛ یعنی به سرعت چنان رنگ عوض می کنیم که گویی تمام بلیط های کنسرت خوانندگان امروزی را برادر خانم محسن افشانی خریداری کرده و ما هم هیچ شناختی از مخاطبین اصلی آهنگ های هوروش بند و ماکان بند و محسن ابراهیم زاده "بند" نداریم.

باید بپذیریم نگاه مان به مسائل خیلی سطحی و ساده انگارانه است.

اما حمله به مسعود صابری یک روی دیگر هم دارد و آن زیر سوال بردن صدا و سیماست که مصداق بارز شعار "هدف، وسیله را توجیه می کند" است. در واقع برای نشان دادن ضعف های صدا و سیما، تیغ تیز انتقاداتمان را به غیر منصفانه ترین شکل ممکن به سمت کسی نشانه می گیریم که مانند بسیاری از خوانندگان پرطرفدار امروزی در اجرای زنده تسلط و تبحر کافی ندارد.

مسعود صابری همان اندازه که پزشک حاذق و معتبری است، در زمینه موسیقی ضیف و نابلد است و از نظر اجتماعی هم فرد مهمی نیست که تعریف و تمجید یا انتقادات از او اهمیتی داشته باشد. با این حال پدیده صابری نمونه ای از رفتارهای امروز ماست که بارها آن را از خود بروز داده ایم (نمونه دیگر پزشک تبریزی که با انتشار تصویر نسخه خوش خط و خاص به شهرت رسید و طرفداران زیادی پیدا کرد ولی عاقبت...)

یاد بگیریم که حداقل اگر حق قضاوت و نقد کردن دیگران را برای خود قائل هستیم، افراد را به اندازه و در راستای همان امر ناخوشایند یا خوشایند، سرزنش یا ستایش کنیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۰۸
جواد صیافی